فروردین
زفروردین شد شکفته چمن گل نو شد زیب دشت و دمن کجایی ای نازنین گل من
بهار آمده با گل و سنبل ز بیداد گل نعره زد بلبل
دل بلبل نازک است ای گل دل او را از جفا مشکن
بهار از گل سایه بان دارد دریغا کز پی خزان دارد
خوش آن کس کو یاری جوان دارد بتی تازه با شراب کهن
دلم گشت از چرخ بوقلمون چو جام می لب به لب از خون غم عشقت شد بر غمم افزون
شد از ستمت زدست غمت غرق خون دل من
مجنون دل من محزون دل من پر خون دل من